باند مهاجرانی و جرس در کنار زد و بند با سازمان های جاسوسی سیا و موساد و اینتلیجنس سرویس و همکاری نزدیک با جریان های سلطنت طلب، لائیک و ضد دین، مارکسیست های سابق و بهائیت، تظاهر به دفاع از روحانیت و مرجعیت می کردند.
گزارش شبکه ایران،همکار اجاره ای و فراری روزنامه های زنجیره ای ضمن درج یک تملق بلندبالا برای محسن کدیور، از وی در برابر انتقادات یک ضدانقلاب دفاع کرد.
این ضدانقلاب افراطی کدیور و مهاجرانی را افرادی فرصت طلب و زراندوز معرفی کرده و خطاب به «ا-ن» نوشته بود «]...[ جان! جمهوری اسلامی که نباشد برای ما یک کافه باحالی در دربند هست که آبجوی تگری بنوشیم. نقش نویسنده یک چیز است و سیاستمدار از نوع اصلاح طلب یک چیز دیگر. اهل سیاست ]مهاجرانی و امثال او [ شیرینی یک ویلای لواسان و مهمان فلان کارخانه و حقوق و مزایا زیر دندانشان مانده». در پاسخ وی، «ا-ن» طنزنویس فراری که اکنون برای مهاجرانی و کدیور می نویسد، در سایت جرس (وابسته به مهاجرانی و کدیور) تضمین داد که با وجود امثال کدیور می توان آبجو خورد!
«ا-ن» با دفاع از هویدا نخست وزیر بهایی و فاسد رژیم پهلوی که علی القاعده با مجوز مهاجرانی و کدیور صورت گرفته می نویسد: ای کاش واقعیت به همین سادگی بود که تو می گویی تا من هم به قول تو می توانستم به همان آبجوی شمس کافه دربند و یک جامعه باز دل خوش کنم. اما صدتا مثل کافه دربند بود که همه را من و تو و گنجی و سازگارا و هویدا و فدایی و مجاهد و نوری علا و نوری زاده بستیم. اما حالا همه آنها سفیل و سرگردان مانده اند که چه کنند تا برگردند و لابد می دانی یک روز به ترکیه یا امارات رفتن برای جرعه ای زندگی نوشیدن یا مویی به آفتاب نشان دادن راحت تر است تا حرف از حق و حقیقت زدن در دربند. برادر من انگار یادمان رفته در اعدام هویدای با عرضه شریف روشنفکر همدست استبداد، همه ما شریک چریک بودیم. مجاهدین و فدائیان و این خیل عظیم جمهوری خواهان همه شان فریاد می زدند اعدام باید گردد.
وی با انتقاد از ضد انقلاب که از کدیور به خاطر داشتن لباس آخوندی دل خوشی ندارد، در توضیح دلیل این مسافر تل آویو می افزاید: « از نظر من متفکر روحانیون را باید اعدام کرد» یک تفکر احمقانه دیوانه هایی مثل فتح الله منوچهرافروز فولادوند است. جدا از آنچه من فکر می کنم، جامعه ایران به روحانیت احترام می گذارد و هرگز حاضر نیست از اعتقادات دینی و در بسیاری از موارد شیعی خود یک ذره پا عقب بگذارد و بخش وسیعی از مردم اتفاقاً با دین و خدا و امام حسین و حضرت علی بسیار حال می کنند و به نظر من هرگز در هیچ زمانی معتقدان به بی خدایی در ایران به ده درصد جامعه ایران هم نمی رسند و نمی رسیدند، حتی در روزگار رضاخان و پس از رفتن او. روحانیت شیعه هرگز از بین رفتنی نیست. این را توجه کنیم که روحانیت در هیچ حالتی نه مرده است و نه می میرد. خوب حالا چه کنیم؟ من با روحانی زندگی کرده ام. اوایل انقلاب 20 نفر از دانشجویان شیراز تصمیم گرفتیم آخوند شویم، یکی شان کدیور بود. یکی دیگر مجید محمدی ]همکار فعلی رادیو فردا[. من با صدها آخوند خوب و بد زندگی کرده ام. از آخوندی که متخصص پازولینی است می شناسم تا آخوندی که به من پول می داد و با پولش می رفتم رمان های زولا و مارکز و فوئنتس را می خریدم، تا روحانی تهیه کننده سینما و تا یوسفی اشکوری. اول روحانیت از بین نمی رود سوم اینکه مردم ایران اعتقادات دینی دارند و از این اعتقادات تا پای جانشان دفاع می کنند. خب اگر می توانی ثابت کن من غلط می گویم وگرنه بپذیر که ما مجبوریم از آن تصور تخیلی و توهم ناشی از عدم مواجهه با جامعه حقیقی ایران دست برداریم».
این توضیحات روشن می کند که باند مهاجرانی و جرس چرا در کنار زد و بند با سازمان های جاسوسی سیا و موساد و اینتلیجنس سرویس و همکاری نزدیک با جریان های سلطنت طلب، لائیک و ضد دین، مارکسیست های سابق و بهائیت، چرا تظاهر به دفاع از روحانیت و مرجعیت می کردند. بنابراین باید از آقای «ا-ن» به خاطر روشن کردن ماهیت نفاق حلقه جرس تشکر کرد هرچند که او کاملاً نوکرانه تلاش داشته به هر قیمت از مهاجرانی و کدیور دفاع کند همچنان که در جای دیگری از کمک مهاجرانی برای انتشار رمان های مبتذل کسانی چون رضا براهنی خبر می دهد و سپس با وقاحت درباره آوازه زد و بندهای مهاجرانی و هم قطارانش که باعث انزجار ملت ایران شده، می نویسد: سوگمندم که بگویم ما مردم ایران مردم خوبی نیستیم.
اگر کسی مثل کرباسچی 10 سال برای ما کار بزرگ بکند اما یک بار یک اشتباه کند، به کلی او را حذف می کنیم. من قدردان همیشه و ابدی دوران طلایی مهاجرانی هستم. او مرا زنده کرد. بسیاری از کسانی که در خارج زندگی می کنند در دوران ارشاد خاتمی، کتاب هایشان را در بیرون ایران به زحمت با تیراژ 200 یا حداکثر پانصد نسخه منتشر می کردند اما در همان زمان مهاجرانی کتاب هایشان را با تیراژ بالا در داخل منتشر کردند. نوشته اید که مهاجرانی از سه چهار ماشین دولتی استفاده می کرد و در لواسانات ویلا داشت و چند راننده و از چرب و شیرین قدرت بهره مند بود. حرف درستی است ولی نمی دانم چه اشکالی دارد؟ احمدی نژاد نه حقوق کلان می گیرد نه خانه ای در لواسانات دارد، نه در تورنتو خانه ای خریده اما همین موجود پاکدست که دزد نیست، 270 میلیارد دلار را به آشغال تبدیل کرد. ممکن است پولی هم به فقرا و مردم محروم رسیده باشد]![ اما بخش اعظم آن اتلاف بودجه بود. من ترجیح می دادم یک دزد حرفه ای با عرضه رئیس جمهور بود.
به گزارش کیهان رضاشاه ایران ویرانه را تبدیل به یک کشور کرد، یک عالمه هم دزدید اما تمام دزدی او به اندازه یک هزارم خدمات او به کشور نمی شود]!؟[ خدا را شکر که مهاجرانی 4 ماشین و چندکارمند و منشی برای خودش فراهم کرد و بلد بود از ویلا استفاده کند و آدم خوش سلیقه ای بود».
فراز آخر این عبارت البته مربوط به انحطاط اخلاقی آقای نویسنده و اجحاف در حق خانواده می شود که از این نظر نوعی همذات پنداری با مهاجرانی هم هست.
گفتنی است حتی در محافل ضدانقلاب از «ا-ن» به عنوان فردی کاملاً بی ثبات و «گروگان پول» یاد می شود. بنابراین اگر روزی با همین قلم از مهاجرانی و کدیور، دیو ساخت نباید تعجب کرد.